http://mehrkhane.com/files/fa/news/1396/7/10/26661_281.jpg


 


خانم سرنوشت‌ساز گردنبند طبي دور گردنش را محکم مي‌کند و با کمک واکر از جا بلند مي‌شود.
همسر: باور کن خود مردم هم راضي نيستن که تو با اين وضع پاشي بري!
خانم سرنوشت‌ساز: من که چيزيم نيست! فقط مهره شيشمم رفته با مهره سيزدهمم جابجاشده که با چهارتا حرکت کششي و هوازي برمي‌گرده سر جاش.
همسر: چشمت چي که شرق و غربش قاطي شده؟ همين پريشب نبود به جاي پارکينگ، با ماشين رفتي تو نشيمن همسايه؟ بدبخت هنوز گل‌گير سمت چپش تو بصل‌النخاعش گيره! اونوقت تو با اين چشمت مي‌خواي بري چيو بخوني و امضا کني؟
خانم سرنوشت‌ساز: لازم نيست چيزي بخونم. يکي اون بالا مي‌خونه همه مي‌شنويم و رأي مي‌ديم.
همسر: مي‌شنوي؟! تو که ورودي يه گوشت تو تصادف کور شد و اون يکي رو هم که چهار تا حوني بهش کوک زدن، بازم بدون سمعک نمي‌شنوه!
خانم سرنوشت‌ساز: نگران نباش! گفتم اون نماينده زنه به جام گوش کنه و بگه کدومو فشار بدم. هنوز سر اون دستور معرکه‌اي که براي تقويت مو بهش دادم بهم مديونه!
همسر: همون که مي‌گفتي تازه داشتي دستور رو براش مي‌نوشتي يهو رئيس مجلس گفت برجام تصويب شد؟
خانم سرنوشت‌ساز: آره همون. حالا برو کنار ديرم شد. سرنوشت يه ملت دست منه امروز!
همسر: اون ستونِ وسط هالِ بابا! من پشت سرتم. بگير اونور ردي.


روز_صحن علني مَيلس_چند ساعت بعد
رئيس (با صداي بلند، در حاليکه چوب نبات را داخل چايي‌اش مي‌چرخاند): تصويب شد! (طفلکي ذوق دارد که روزي چندبار، بيست دقيقه به بيست دقيقه اين را تَکرار کند.)
صداي اعتراض نيمي از نمايندگان به خاطر اينکه چرت نيم‌روزشان با داد رئيس از هم گسسته شده صحن را پر ‌مي‌کند‌.
يکي از نمايندگان (رو به رئيس): باز خُنَک بازيات شروع شد؟! حواسمو پرت کردي اين دستو باختم!


روز_گوشه صحن علني مَيلس_يه کم بعد


 
خبرنگار: خانم سرنوشت‌ساز واقعاً حضور شما اون هم با اين شرايط جسمي تحسين‌برانگيزه!
خانم سرنوشت‌ساز (سمعکش را جابجا مي‌کند): من نماينده اين مردمم و وظيفه خودم مي‌دونم که براي احقاق حقوق‌شون با هر شرايطي در مجلس حاضر باشم.
خبرنگار: کمي در مورد CFT برامون توضيح ميدين؟
خانم سرنوشت‌ساز: نميدونم چي هست اينکه ميگين ولي حتماً به نفع نمايندگان است.
خبرنگار: به نفع نمايندگان؟! چطور؟
خانم سرنوشت‌ساز: يه قول‌هايي داده شده که قابل گفتن نيست. حالا اينا رو ول کن، صورتت رو چرا کاريش نمي‌کني؟ پر جوشه!
خبرنگار: والا خيلي دکتر رفتم نتونستن کاري کنن.
خانم سرنوشت‌ساز: اونا دکتر نيستن بابا! بيا من خودم يه دستور ماسک خوب برات دارم صورتت بشه آينه…


روز_خارجي_خيابان
خانم سرنوشت‌ساز بي اعتنا به تجمع مردم جلوي ساختمان، واکر به دست بيرون مي‌آيد و به سمت ماشين همسرش که کنار ماشين حمل زباله پارک شده، مي‌رود.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوره درمانی قالب فلتسام روشنگری در سخنان ناب بزرگان روزمرگی های من شعرواره Mandy Jay Food container - vstimlsystem.com آنلاين گلچين پشتیبان سایت انبار سنگ